یکی شدن نگار ودانیالیکی شدن نگار ودانیال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
♥ آدریــن کــوچـولو♥♥ آدریــن کــوچـولو♥، تا این لحظه: 11 سال و 29 روز سن داره

♥ مــامــان و آدریــن کــوچــولــو ♥

نی نی گولو هویت دار شد

سلام چهارشنبه 4 اردیبهشت عشق مامان شناسنامه دار شد و بالاخره اسم دار شد خودمم باورم نمی شه اینقدر یهویی واسش یه اسم یهویی انتخاب کردیم اسمش هم عین خودش یهویی شد و اصلا اصلا فکرشم نمی کردیم که اسمی انتخاب می کنیم اسمی باشه که اصلا تو لیست اسمهای انتخابی مون نباشه. اسم پسر مامان آدرین شد.  آدرین یعنی مرد مقدس و من دوست دارم اسمشو با سکون روی حرف ( د) و کسره روی ( ی ) صدا کنم. امیدوارم دوست داشته باشه. خلاصه اینکه خیلی خوشحالم که عشق مامان بالاخره هویت دار شد.   پسری مامان تازگی ها خیلی شکمو شده 120 cc شیر خشک می خوره شیر مامانیشم می خوره با این حال هر دفعه که می خواد شیر بخوره حسا...
6 ارديبهشت 1392

10 روزی که گذشت

سلام  به همه 10 روزه که من مامان شدم و یه فرشته کوچولو مهمون خونمون شده امیدوارم بتونیم به خوبی ازش مراقبت کنیم  کلی حرف دارم از این 10 روز کلی حرف که فکر کنم خیلی ها دوست داشته باشن بشنون اول از روز زایمان می گم یعنی جمعه 23 فروردین من صبح ساعت 9 باید می رفتم بیمارستان شبش تموم کارامو انجام دادم ساکمو چک کردم لباس های همسری رو اتو کردم ظرفها رو چیدم تو ظرفشویی لباس ها رو پهن کردم  خلاصه هر چی کار عقب مونده داشتم انجام دادم و خوب طبیعتا یه مقداری استرس هم داشتم. همسری هم کلی استرس داشت البته نه تنها این شب بلکه از چند شب قبل تیک گرفته بود داداشمم ساعت 12 شب بود پاشذ اومد خونمون و گفت می خوا...
3 ارديبهشت 1392

من مامان شدم هورااااااااااااا

سلام سلام صد تا سلام جمعه 23/1/92 پسر مامان عشق مامان ساعت 12:30 ظهر به دنیا اومد و تا الان که دیگه 4 روزش شده حسابی من و هم سرگرم خودش کرده هم عاشق خودش  یه خورده طول می کشه تا فسقلی مامان زمینی شه و عادت کنه  فقط همین و می تونم بگم که شیرین ترین لحظه ها و دوست داشتنی ترین روزهایی بود که گذروندم و پشت سر گذاشتم به همه درد ها و سختی هاش می ارزه حالا می یام مفصل تعریف می کنم واسه همه دعا کردم همه تونم یادم بودین ...
27 فروردين 1392

سیسمونی

دیگه چیزی به اومدنت نمونده  بازم حوصله آپ کردن این همه عکس و نداشتم ولی خوب  نشستم و عکس های سیسمونیتم آپ کردم این یه هفته هم خیلی زود تر از چیزی که فکر می کردم گذشت و زودی داری می یای بیا که بد جور همه منتظرتیم یالش شیر دهی ...
22 فروردين 1392

سیسمونی....

و بازم ادامه   اینم اسباب بازی های بابایی بود   این ها رو هم من و بابایی خریدیم واست ماشین رو من خریدم اون یکی رو ببایی           ...
22 فروردين 1392

اغاز هفته 39

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ كودك شما آماده است تا به دنيا قدم بگذارد! او به ساختن يك لايه چربي جهت كنترل دماي بدن پس از تولد ادامه خواهد داد؛ اما اكنون حدود 60 سانتي متر طول و 3150 گرم وزن دارد (پسرها معمولا كمي سنگين تر از دخترها هستند). اندامهاي بدن كودك شما كاملا رشد كرده و در محل نهايي خود قرار گرفته اند و با شكل گرفتن يك لايه جديد از پوست زير لايه خارجي فعلي به تدريج پوست جديد جايگزين پوست قديمي مي شود. شما چگونه تغییر می کنید؟ پزشك يا ماما در هر نوبت مراقبت هاي بارداري، با معاينه دقيق شكم شما وضعيت رشد و حالت قرار گرفتن جنين را بررسي مي كند. وي ممكن است معاينه داخلي هم انجام دهد تا مشخص شود كه آيا افاسمان (نازك شدن بافت دهانه ر...
19 فروردين 1392

سالگرد عقد و اخرین دکتر

سلام نی نی گولو چطور مطوری قل قلی من؟ بازم کلی خبر دارم  اول اینکه 14 فروردین سالگرد عقد من و بابایی بود   من و بابایی 14 فروردین 89 عقد کردیم و اون روز کلی خوشحال بودیم و بهمون خوش گذشت چقدر زود گذشته و  دوم اینکه امروز وقت دکتر داشتیم اول فکر کردم شاید چون همه جا تعطیل شده دکترم نیاد و به مطب که زنگ زدم کسی نبود ولی به گوشیش که زنگ زدم کفت  هستم عزیزم بیا و من و بابایی هم خوشحال که اخیش چه خوبه خیابونا چه خلوته مسیری که همیشه 1 تا 2 ساعت تو راه بودیمو نیم ساعته رفتیم و  دکتر حسابی معاینه ات کرد و ازت راضی بود از منم راضی بود می گفت دختر خوبی بودی نه درد خاصی داشتی نه تا الان...
15 فروردين 1392