یکی شدن نگار ودانیالیکی شدن نگار ودانیال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره
♥ آدریــن کــوچـولو♥♥ آدریــن کــوچـولو♥، تا این لحظه: 11 سال و 25 روز سن داره

♥ مــامــان و آدریــن کــوچــولــو ♥

دختر پسر عمه بابا

چند شب پیش پسر عمه بابا بعد از مدتها اومد خونموم 5 ماه قبل شما دومین بچه پسر عمه بدنیا اومد یه دخمل فسقلی که من وقتی 2 ماهش بود دیده بودمش دیگه ندیده بودمش تا همین چند شب پیش که اومدن خونمون و وقتی در خونه رو باز کردم شوکه شدم. رومینا فسقلی 6 ماهه من کلی لپ خوشگل اویزون داشت. خوشگل من 11 کیلو وزن داره بزنین به تخته. وای تموم بند بند تنش رو چلوندم یعنی رسما خوردمش. ادرینم خواب بود من حسابی رومینا رو چلوندم کلی هم با داداشش بازی کردم. خیلی خیلی شب خوبی بود.      قربون جفتشون برم من ...
2 خرداد 1392

بهترین شب زندگیم

تازگی ها بعضی شب ها که دل درد داری فقط و فقط دوست داری بغلت کنم و بخوابی من که کلی دوست دارم این کارو خیلی لذت بخشه نصفه شبی پا شی از خواب ببینی یه موش موشک تو بغلته چند شب پیش هم همین جوری تو بغل من خوابیده بودی که یهو شروع کردی یه صداهایی در آوردن و قفسه سینه ات تند تند تکون می خورد ترسیدم اول بعد نگاه کردم دیدم داری بلند بلند می خندی تو خواب تمام لثه ات مشخص بود بی دندون من. تازگی ها معده دردت خیلی اذیتت می کنه دیگه خوردن کولیک پد و شروع کردم یه ذره بهتری راستی عمه دیبا هم دیدت بالاخره دیشب با اسکایپ تو رو نشونش دادیم هر چند خواب بودی و بیدار نشدی ولی  یه چند لبخند نصفه نیمه تحویلش دادی طفلکی ...
31 ارديبهشت 1392

یک ماهگی آدرین

آدرین کوچولو     ماهگیت مبارک     یک ماه از حضور دوست داشتنی ترین موجود دنیا تو زندگیمون می گذره و من و بابایی اصلا اصلا فکر نمی کردیم اینقدر دوست داشتنی باشی یه جورایی من و با حضور یهویی شوکه کردی ولی الان خیلی خوشحالم از حضورت و به خاطرش هزاران بار خدا رو شکر می کنم.  یکی یه دونه خونه ما ، قشنگ ترین حس ها رو با تو تجربه کردم. اولین بار که صدای قلب کوچولو تو شنیدم فهمیدم هیچ صدایی قشنگ تر از صدای قلبت نیست اولین باری که دیدمت غریب ترین حس وجودمو زنده کردی با تموم دردی که داشتم طاقت نداشتم ازت دورم کنن و کنار خودم نگه ات داشتم چقدر این یه ماه زود گذشت فرشته کوچولو خونه ما....
24 ارديبهشت 1392

تكامل نوزاد شما در يك ماهگي

مهارتهاي اصلي (اكثركودكان انجام مي دهند)   *   سر   را بالا مي گيرد * به صدا پاسخ مي دهد * به صورتها خيره ميشود       مهارتهاي اضافي (نيمي از كودكان انجام مي دهند) *   اشيا   را دنبال مي كند * اصوات اوه و آه ازحلق خارج مي سازد * قادر به ديدن طرح هاي سياه و سفيد است     مهارتهاي پيشرفته (تعداد كمي از كودكان انجام مي دهند) *   لبخند   مي زند * مي خندد * سر را با زاويه 45 درجه نگه مي دارد   ...
22 ارديبهشت 1392

اینم یه مدلیه خوب ( 23 روزه )

سلام آدرین مامان دیروز تو بغلم خوابیدی و تا می اومدم بذارمت زمین بیدار می شدی و من هی دوباره سریع بغلت می کردم اخه یه ذره لج بازی اگه بیوفتی سر لج دیگه حالا حالا ها داستان دارم باهات خلاصه در آخر همون مدلی که تو بغلم خوابیده بودی گذاشتمت زمین و شما هم همون جوری خوابیدی اونم چه خوابی ...
16 ارديبهشت 1392

20 روزی آدرین و جشن

سلام آدرین مامان. دیدی چه زود 20 روزت شد؟؟؟؟ 12 اردیبهشت شما 20 روزت شد و ما واست یه جشن کوچولو گرفتیم البته قرار بود  10 روزگیت جشن بگیریم که چون من وقت دکتر داشتم و شما هم خیلی فسقلی بودی موند واسه 20 روزگیت. خونه مامانم جشن گرفتیم و همه زحمت ها گردن مامانم افتاد از همین جا ازش تشکر می کنم شما هم خیلی پسر خوبی بود و اصلا بی قراری نکردی اصلا هیچ کس باور نمی کنه  شب ها اینقدر جیغ می زنی که من که هیچی همسایه ها هم خواب ندارن جلو بقیه حسابی ابرو داری می کنی  آدرین نوشت:اینجا خوابم می یومدا فکر نکنین شکمو ام آدرین نوشت: بالاخره یه بغل راحت پبدا ک...
14 ارديبهشت 1392

با ارزش ترین موجود زندگی من...... مادر

وقتی چشم به جهان گشودم ، قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کردم ، دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبایی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شد و با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پر مهر و محبت است که احساس آرامش و  خوشبختی خواهم کرد مادر عزیزم روزت مبارک   مامان نوشین عزیز ترینم روزت مبارک. امسال روز مادر منم مادر شدم و بیشتر از هر زمان دیگه ای نگرانیهاتو درک می کنم ، بیشتر از هر زمان دیگه ای فداکاریهات و  درک می کنم ، بیشتر از هر زمان دیگه ای معنی از خود گذشتگی رو حس می کنم ولی به این معنی نیست ...
10 ارديبهشت 1392

تولد تولد

سلام آدرین مامان 8 اردیبهشت تولد داداشم بود یعنی تولد دایی شما و شما واسه اولین بار رفتی خونه مامانم اینا کلی هم دایی جونت ذوق کرد که به خاطرش پاشدی اومدی واسه اولین بار ورودت مامانم کلی اسپند دود کرد واست  خیلی خیلی دوست دارن داداش گلم تولدت مبارک امیدوارم همیشه بهترین ها واست رقم بخوره      اینم عکس کیکشه   اینم عکس شما تو تولد دایی جون   حالا بگم از حالت. دیشب و پریشب کلی بی قراری کردی مامان الهی مامان قربون اون اشکات بره فسقلی من دردت به جونم که زبون نداری بگی چته؟ خلاصه اینکه کلی گریه می کنی و مامانی به زور ساکتت می کنه و می خوابی و دوبار یه ساعت بعد...
10 ارديبهشت 1392

بند ناف

سلام آدرین مامان بزرگ شدی مامانی بند نافتم افتاد عشقم. تو اولین ساعات جمعه 6 اردیبهشت بند نافت افتاد و راحت شدی فدات شم.  تازه یه ساعت بود خوابیده بودی یهو شروع کردی به جیغ زدن ساعتم 3 صبح و همه خواب و شما هم از ته دل داری جیغ می زنی. شیر خوردی ولی اروم نشدی. بابایی هم پاشد گفتم شاید جاته تا لباستو در آوردم دیدم اااااابند نافش کو؟   کلی چلوندمت ولی تو همچنان مصمم جیغ می زدی. خلاصه بابایی کلی باهات ور رفت اخرشم تو بغل بابایی خوابیدی وروجک ولی دست منو تا صبح گرفته بودی ...
7 ارديبهشت 1392