عید قربان و تولد من
من 26 سالم شد امسال عید قربان با تولد من یکی شده بود همه خونه ما جمع شده بودن که جا داره از همشون تشکر کنم. ادرین خان هم که جمع مامان بزرگها و بابا بزرگهاشو دیده بود حسابی از خود بی خود شده بود و هر کدومشونو مامور یه کاری کرده بود و تا میتونست آتیش سوزوند تو این چنذ وقته این قدر مشغول بودم دیگه دل و دماغ آپ وبلاگ نبود ولی قول میدم دوباره هی وبلاگ ات و آپ کنم تو این مدت 2 تا دندون دیگه در اوردی و 12 تا دندون داری ماما و بابا و رو قشنگ میگی و باب شده همبازی شما تا میاد خونه از سر و کولش میری بالا تا دستت به لوستر برسه. خلاصه هرچی کار خطرناکه با بابایی ا...