زرافه دوست داشتنی ادرین و سرفه های بابا
سلام پسر مامان
خوبی ؟ خوشی؟ اول از زرافه ات شروع می کنم. یه زرافه داری از این عروسک بادی هاست.
همش دوست داری سوارش شی اون زرافه ظفلکی هم که نمی تونه وزن تو رو تحمل
کنه با خاک یکسان می شه. بعد به زور تو رو ازش جدا می کنیم ولی تو بازم هی از تو
بغل من یا بابا بهش لگد می زنی هی خودت و می کشی که پاهات
بهش برسه.
گاهی اوقاتم گوشهای آقا زرافه رو می کنی دهنت. خلاصه آقا زرافه از دستت آرامش نداره.
حالا می رسیم به سرفه های بابا. دیروز خونه مامانم اینا بودیم بابا نشسته بود داشت
روزنامه می خوند اومد حرف بزنه که آب دهنش پرید تو گلوش و هی سرفه کرد اونم چه سرفه
هایی شما اول نگاه می کردی بعد دیدی سرفه هاش ادامه دار شده ادای بابا رو در آوردی و
هی سرفه کردی و بعد که بابا یه نفسی کشید و اب خورد تو هم همون صدا رو در آوردی و
توقع اب داشتی. خیلی خیلی حرکت جالبی بود دهن همه باز مونده بود
ساعت 1 نصف شبه و شما با اینکه خوابت می یاد داری بازی می کنی