ما اومدیم
سلام عسلم
می بینی چقدر دیر اومدم وبلاگت رو آپ کنم؟؟؟؟ اخه کلی ماجرا داشتیم این چند وقت
کلی مهمون داشتیم کلی مهمونی رفتیم خلاصه کلی آتیش سوزوندی
هر روز یه کار جدید یاد می گیری عین عقربه های ساعت تو خواب می چرخی تو خوابم
آروم قرار نداری. تا الان که نشون دادی زلزله ای و هر کی می بینتت میگه مگه خودت
بچه ارومی بودی که از این توقع داری؟
دیگه قشنگ دمر دراز می کشی و کله ات بالا میگیری تازه کلی هم تلاش می کنی خودت
بکشی سمت جلو و خسته که می شی خودت یه ملق می زنی به پشت می خوابی . به
پشت هم که دراز می کشی کله ات رو می یاری بالا که یعنی من و بلند کن دوست
ندارم دراز بکشم.به اسباب بازیهات لگد می زنی می کشیشون پرتشون می کنی
خلاصه فقط نیم ساعت اولی که از خواب پا می شی آرومی و بعذ شروع می کنی به
شیطنت. مامانی خیلی دوستت داره و عاشق تموم شیطنت ها و خنده هاته.
اون نقطه ای هم که رو دماغته جای چنگ خودته