یکی شدن نگار ودانیالیکی شدن نگار ودانیال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
♥ آدریــن کــوچـولو♥♥ آدریــن کــوچـولو♥، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

♥ مــامــان و آدریــن کــوچــولــو ♥

روزانه من

1391/12/13 23:41
نویسنده : نــگاری
428 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نی نی 

چطوری مامانی خوبی؟ دیشب خیلی اذیتم کردی شایدم تقصیر خودم بود نه تو

کمر درد داشتم خیلی خیلی شدید یهو کمرم می گرفت تیر می کشید نمی تونستم راه

برم حتی. کیسه ادم گرم، مالش ، کمر بند هیچ کدوم هیچ تاثیری نداشت روم خیلی خیلی

حالم بد بود اصلا خوابم نمی برد همش درد داشتم صبح شد بابایی پاشد بره و اومد رو من

پتو بندازه که گفتم هنوز بیدارم کمکم کن پاشم که تشنه ام کلی

کم کم درد کمرم کم شد و خوابم برد 9 صبح بود پاشدم خیلی خوشحال بودم که خوابم برده

دردم افتاده بود پا شدم و رفتم حموم گفتم شاید سرحال شم

خدا رو شکر حالم خیلی بهتر شد درد می کنه هنوز ولی خوب خیلی کم شده دیگه

تازه نی نی  گولو امروز برای اولین بار تو حموم با صدای اب ول خوردی و یه خبر داغ

دیگه اینکه بابایی نمی تونست حرکت تو رو احساس کنه حس لامسه اش ضعیفه

ولی حرکت تو رو دید. دید که شکمم هی اینور و اونور می ره کلی تعجب کرد

خدا کنه وزنت اینا خوب باشه مامانی دل تو دلم نیست برم سونو

تازه بابایی هم کلی واست اسباب بازی خریدی البته به اسم تو به کام بابایی

 

دم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

زهرا
13 اسفند 91 23:49
خدا رو شکر که حالت بهتر شده مامانی حسابی مراقب خودت و نی نی تو دلتت باشیا
هیراد و عمه لیلاش
14 اسفند 91 8:10
خدارو شکر که مامان نگاری بهتر شدی من و عمه جون برای بسلامت طی شدن این 50 روز براتون دعا میکنیم
کاکل زری یا ناز پری
14 اسفند 91 9:23
عزیز دلممممممممم می دونم که روز های سختی رو می گذرونید ولی به عشق نی نی تحمل کن نگاری جون دیگه چیزی نمونده روی ماهشو ببینی این روز ها خیلی باهاش حرف بزن
رضوان مامان رادین
14 اسفند 91 19:36
عزیزم عیبی نداره این دردها گذراست به کلوچه کوچولوی خودت فکر کن که چند وقت دیگه تو بغلته...لفظ کلوچه را من واسه رادین بکار میبردم و میبرم...دیگه ببخشید نی نی شما را هم اینطوری صدا کردم
مامان مريم
14 اسفند 91 23:41
نگاري كمك...
از كجا استيكر بخرم؟




سلام عزیزم
من از این سایت خریدم
http://www.ninicenter.ir/
مامان وبابای ایلیا
15 اسفند 91 0:40
سلام نگاری جون.خداروشکر که بهتر شدی منم تو این روزا زیاد کمر درد و دل درد دارم و اذیت میشم.بدجورم سنگین شدم برا بلند شدن باید یکی کمکم کنه وگرنه نمیتونم کاری بکنم!!!! دیگه آخراشه دیگه بایدیه جوری بگذرونیم
مامان پوريا پهلووون كوچولو
17 اسفند 91 10:46
چون ميگذرد غمي نيست بيشتر مراقب خودت باش.........
مامان آرین
17 اسفند 91 22:34
نگاری جونم این دردها طبیعیه عزیزم.یاد خودم افتادم که اواخر بارداری مخصوصا اواخر روز که میشد از درد کمر باید حتما با کمک کسی از جام بلند میشدم.اما وقتی بسلامتی پهلوون پسر بدنیا اومد همش فراموشت میشه.
مامان بهداد
18 اسفند 91 15:13
سلام مامانی. خسته نباشی. بارت سنگینه خوب کمر درد می گیری دیگه . این هفته های آخر سنگین تری و باید استراحت بیشتری داشته باشی. مراقب خودت باش مامان نازی.
مامان الینا
20 اسفند 91 18:01
ای جانم .روزای خیلی قشنگیه .یه روزی یاد این روزا برات بهترین خاطرات عمرت میشه
مهسا مامان صدرا جونی
23 اسفند 91 0:39
عزیزم روزشماری سخته.میدونم. عوصش وقتی خوشگل ترین موجود دنیا رو بغلت میگیری تمام مشکلات و سختی های بارداریت جبران میشه.
مهسا مامان صدرا جونی
23 اسفند 91 0:43
میگما ... این باباها چی میخوان از اسباب بازیهای این بچه ها؟؟؟ بابا وحید ما هم قبل از به دنیا اومدن صدرا هرچی میخرید اول خودش بازی میکرد.