یکی شدن نگار ودانیالیکی شدن نگار ودانیال، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره
♥ آدریــن کــوچـولو♥♥ آدریــن کــوچـولو♥، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

♥ مــامــان و آدریــن کــوچــولــو ♥

این روزهای من

1391/11/30 22:32
نویسنده : نــگاری
399 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نی نی

 این روزها من و بابایی دنبال اسمیم ولی بابایی می گه بذار به دنیا بیاد بعد یکی از این اسم ها 

 رو واسش انتخاب می کنیم. تازگی ها قفسه سینه ام درد می گیره و شما هم حسابی وروجک

شدی و حسابی اینور اونور می پری و دیگه از روی لباس هم می شه  حرکتت رو دید الهی مامان

قربون بالا پایین پریدنت بره.

بابایی یه چند روزی مرخصی گرفته که هم من و راحت ببره دکتر هم یه ذره تو کارای خونه کمک

کنه اخه دیگه کم کم باید خونه تکونی کنیم هر جند که به یمن وجود شما کل اتاق ها حسابی

تر و تمیز شده ولی خوب هنوز یه سری کار دارم که باید انجام بدم که تو بعضی ها به کمک 

بابایی نیاز دارم.

راستی خریدهای سیسمونیت تقریبا تموم شده و بیشترهارو چیدم واست ورجک من.

نی نی جون واسه مامانی کلی دعا کن مامانی خیلی کم طاقت شده و گاهی اوقات درد قفسه

سینه و بالای شکمم اذیتم می کنه.

 

dvx

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامانش
30 بهمن 91 22:45
مامانی یکمه دیگه مونده تا پسملی رو بغل بگیری ایشالله این دوران هم به سلامتی زودتر بگذره به اومدن نی نی فکر کن دردت فراموش میشه
کاکل زری یا نازپری
30 بهمن 91 23:06
اخی نگاری روز های اخر حسابی سنگین و خسته میشی انشاالله هرچه سریعتر تموم شه و پسرت بپره بغلت
مامان پوريا پهلووون كوچولو
30 بهمن 91 23:46
سلام نگاري جان خوبي؟اين روزهاي سخت هم ميگذرهو به اميد خدا ني ني سالم بدنيا مياد و همه چي تموم ميشه مواظب خودت و ني ني كوچولومون باش
مــآمــآنــے
1 اسفند 91 12:16
ای جونم منتظر عکسهای اتاق فسقلی هستیم انشالله ه سالم زمینی میشه
سعید
1 اسفند 91 14:52
دایی سعید فدای این فسقلی ناز
داداش نگاری
1 اسفند 91 17:38
ای دایی قربون تکون تکون هاش بره قربون خواهر گل قشنگ مهربونمم برم که خیلیم دوسش دارم
م(خط خطی خوانا)
1 اسفند 91 19:08
پسر شیطون داره از الان خودشو نشون میده زیاد به خودت سختی نده واسه خونه تکونی نگار جون همه شرایطت رو درک میکنن مواظب خودت باش
رضوان مامان رادین
1 اسفند 91 19:24
عزیزم میدونم سخته اما دیگه چیزی نمونده فرشته کوچولو را بغل کنی این چند هفته آخرم تحمل کن
مامان آرین
2 اسفند 91 1:14
ای خدا بگردم این پسر شیطون رو با ورجه وورجه هاش .خیلی شیرینه این لحظه ها و دردهارو قابل تحمل میکنه.نگاری جون دیگه چیزی نمونده عزیزم که قند عسل رو بسلامتی بغل بگیری.مراقب خودتون باشین .
زهرا
2 اسفند 91 22:17
مراقب خودتو نی نی باشیا
هیراد و عمه لیلاش
3 اسفند 91 17:27
الهی بمیرم برات ولی مادر بودن یعنی تحمل سختی ها ، همینه که بهشت رو 6 دانگ زدند به نام مادران انشاالله این دو ماه هم بسلامتی و زود بگذره تا خستگیهات در بره
مائده(ني ني بوس)
6 اسفند 91 23:58
روزهاي شيرين انتظار
مامان آنی
7 اسفند 91 11:24
یه کم دیگه تحمل کنی این روز ها هم به سلامتی میگذره اونوقت یه نی نی ناز و مامانی تو بغلته که خودش یه دنیاست: X
مامان و بابای ایلیا
7 اسفند 91 12:59
واااای نگاری جون منم چندروزه شدیدا بالای شکمم درد میکنه دیروز دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم بیمارستان.منم بدجور سنگین شدم و کار کردن برام خیلی سخت شده..